دوستای خوبم این بخش دومه لطفا اول اسکلیوز 1 رو مطالعه کنید ممنونم
من که وقتی بی هوش بودم چیزی نفهمیدم اما مثل اینکه خیلیا بیرون اتاق عمل نگرانم بودن منکه 7 صبح جراحیم شروع شده بود ساعت 5.30 عصر جراحیم تموم شد و حدودا ساعت 8 شب اولین صحنه ای بود که تو I.C.U به خاطر دارم دردم خیلی شدید و آزار دهنده بود و هر5 ساعت مرفین یا متادون میگرفتم فردای اونروز نزدیکای ظهر بخش رفتم .من خودمو برا همه چیز آماده کرده بودم اما واقعا اون روزا از تصورات من سخت تر بود.15 روز بستری بودم و درست شب چهارشنبه سوری مرخص شدم.اون روزا حالم اونقدری بد بود که حتی چند ثانیه هم نمیتونستم سرپا وایستم دکتر از وضعیتم خیلی راضی بودن و من هم همواره با صدای گرم و پر انرژی دکترم آروم میشدم بعد 16 روز ویزیت دوباره داشتم. تا 15 روز اول جراحی هر 2 روز یکبار پانسمان پشتم عوض میشد 17 فروردین بود که به دکتر مراجعه کردم ایشون از وضعیتم رضایت داشتن ولی من باید اعتراف کنم خیلی درد میکشیدم و دیگه داشتم پشیمون میشدم حدود دو ماه گذشت البته من از همون هفته ی دوم عملم بریس پوشیدم و دکتر گفتن تا 6 ماه باید بریس منظم تنم باشه و من هم دستوراتشونو با دقت تمام انجام می دادم.بعد 2 ماه دردهام کمتر شد روزای اول بعد عملم خیلی کج تر هم شده بودم اما کم کم و به مرور بدنم خودشو با شرایط جدید تطبیق داد علاوه بر کمتر شدن درد هام من از قبل هم بسیار بیشتر صاف شدم تنگی نفس دیگه شکر خدا سراغم نیومد ولی هر از چند گاهی دردهای پشتم رو دارم که اونم فکر میکنم بعد یه عمل سخت و طولانی عادی باشه و نیاز به زمان کافی داره تا کاملا از بین بره امروز که براتون مینویسم راحتم، تقریبا 4 ماه کامل گذشته و من کارهای شخصیم رو خیلی راحت انجام میدم امروز به تنها چیزی که فکر میکنم سلامتی کاملمه و کمک به همه ی دوستانی که میدونم یا این مشکل مواجهن.باید همین جا از دکتر بسیار خوبم که زحمت های زیادی رو برام کشیدن تشکر کنم همیشه مدیونشونم و آرزوی قلبیم که همیشه هم از خدا میخوام سلامتی کامل ایشون و خانوادشونه از خانواده ی خوب خودم و خدای خوبم هم که منو خیلی کمک کرد و هیچوقت تنهام نذاشت ممنونم.
(ضمنا دوستان، من راحت و خیلی عادی تر از قبل راه میرم، میشینم و کارهام رو انجام میدم)
دوستای خوبم امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید اگه سوالی دارین من در خدمتتون هستم.